انجمن فرهنگی و نیکوکاری احسان

در زمینه فرهنگ، نیکوکاری و انسان‌دوستی

انجمن فرهنگی و نیکوکاری احسان

در زمینه فرهنگ، نیکوکاری و انسان‌دوستی

مراسم گشایش دفتر انجمن برگزار شد

عصر دیروز اعضای انجمن در دفتر جدید گردهم آمدند و به گفت و گو با یکدیگر پرداختند. در این مراسم که از ساعت ۱۸ شروع شد و تا ۱۹:۳۰ ادامه داشت، ابتدا پس از خوش‌آمد گویی، مسئولین گروهها به ارائه گزارش مختصری درباره فعالیتهایی که تاکنون انجام داده‌اند، پرداختند و گزاشی نیز از مراحل ثبت انجمن ارایه شد.

این مراسم به صورت مشترک با انجمن فرهنگی و اسلامی ارومیه برگزار شده بود که طی آن مدیر انجمن مذکور به معرفی و ارایه گزارش درباره آن پرداخت.

در این مراسم همچنین برنامه های کوتاهی که توسط شاخه موسیقی و شاخه تئاتر تهیه شده بود، برگزار شد.

برنامه های گروه فرهنگی در بهمن ماه

دوست عزیز!

برنامه های گروه فرهنگی انجمن احسان در بهمن ۱۳۸۴ از قرار زیر است.

این جدول زمانی جهت اطلاع قبلی شما از برنامه ها تقدیم می شود تا در صورت تمایل با تنظیم اولویتهای خود در این برنامه ها حضور به هم رسانید.

پنجشنبه ۶ بهمن

 

مراسم گشایش دفتر انجمن؛ ساعت ۱۷ تا ۲۰

جمعه ۷ بهمن

*

بازدید (۳)؛ موزه آبگینه – ساعت ۱۱ مقابل موزه

پنجشنبه ۱۳ بهمن

 

جلسه شعرخوانی (۱۱)؛ به یاد آرتور رمبو –  ساعت ۱۸ تا ۲۰

جمعه ۱۴ بهمن

*

نمایش و نقد فیلم (۴)؛ گاندی – کارگردان: ریچارد آتن بروخ – ساعت ۱۷ تا ۲۱

شنبه ۱۵ بهمن

*

کارگاه آموزش (۱)؛ کارآفرینی – ارائه دهنده: زهرا قیاسی- ساعت ۱۸ تا ۲۰

پنجشنبه ۲۰ بهمن

 

گلستان خوانی (۱)؛ ساعت ۱۸ تا ۲۰

جمعه ۲۱ بهمن

*

ایرانگردی (۱)؛ سفر یک روزه به غار یخ مراد- اطلاعات تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.

شنبه ۲۲بهمن

 

گفت و گوی آزاد (۳)؛ انقلاب ایران در آینه تاریخ و اندیشه – ساعت ۱۸تا ۲۱

پنجشنبه ۲۷بهمن

 

جلسه شعرخوانی (۱۲)؛ به یاد سیاوش کسرایی- ساعت ۱۸ تا ۲۰

جمعه ۲۸ بهمن

*

نمایش و نقد فیلم (۵)؛ رهایی از شائوشنک –کارگردان: فرانک دارابونت – ساعت ۱۷ تا ۲۱

شنبه 29 بهمن

 

هرماه یک کتاب (۵)؛تسخیر تمدن فرنگی–سید فخرالدین شادمان- گام نو- ۱۳۸۲-ساعت ۱۸ تا ۲۰

 

  • یادآوری۱: نشست ها در دفتر جدید انجمن، واقع در خیابان کارگر شمالی – نرسیده به بلوار کشاورز – شماره ۱۶۹ (ساختمان گل) – طبقه۴ – واحد ۲۴ برگزار خواهند شد.
  • یادآوری۲: برای حضور و شرکت در برنامه هایی که با علامت (*) مشخص شده اند، حداکثر تا ۳ روز قبل از برنامه ثبت نام نمایید. کوتاهی در این کار، موجب اخلال در نظم برنامه های مزبور خواهد شد. برای ثبت نام می توانید با شماره تلفن ۸۸۹۶۸۵۱۲ و یا با ایمیل nedamodarres@yahoo.com تماس بگیرید.

 

کاش بدانی ...

باران می بارید
گفتم: باز باران با ترانه، با گهرهای فراوان ...
گفت: می خورد بر بام سوراخ خانه!
خجالت کشیدم حرف بزنم.
دوباره پاییز شد. برای ما آدمهایی که یقه هایمان را بالا می دهیم، دست هایمان را توی جیب پالتوهایمان فر می کنیم تا مبادا در فاصله ماشین تا خانه سرما اذیتمان کند، فصل پاییز است. اما برای آدمهایی که سطل زباله های ما را مرور می کنند که خرده غذایی بیابند، برای آدم هایی که در به در دنبال کارتن می گردند تا تشک و لحافشان باشد، در این سرمای زمستان فصل پنجم است و فصل پنجم فصل بارانی سال است.
ما آدمها می توانیم در پیاده رو پر از برگ راه برویم و ترانه های قدیمی را تکرار کنیم. می توانیم لیوان بزرگ چایمان را توی دو دست بگیریم و شرشر باران را تماشا کنیم. می توانیم یک روز ابری عاشق شویم و بعد که باران آمد بغض فرو خورده مان را رها کنیم.
اما آدمهایی هستند که فرصت گریستن ندارند. کودکانی هستند که وقتی باران می آید دوباره عزا می گیرند که کفش های سوراخشان را چه کنند و پدرانی که شرمنده از روی بچه هایشان به سقفی که از آن آب چکه می کند، فکر می کنند.
می توانیم روی مبل لم بدهیم و به کارتن خواب ها فکر کنیم یا عکس کودکانی که در این سرما در خیابان ها پرسه می زنند را با کیفیتی خوب از نگاه یک عکاس نه چندان تیز هوش، در صفحه روزنامه تماشا کنیم یا حتی اگر حس انسان دوستیمان گل کرد و محبتمان گلوله شد، بسته ای آدامس یا فالی از حافظ بخریم و بقیه پولمان را هم هدیه کنیم به کودکی که هم مشق می نویسد و هم به فکر نان شب خانه اش است.
می توانیم دست در دست محبوب نگاهی دلسوزانه به آدمی داشته باشیم که گوشه خیابان به فکر وزن کردن هزاران ناموزون است و کسی حوصله ندارد در این سوز سرما بداند چند کیلو چاق شده یا رژیم جدیدی که گرفته چقدر به تناسب اندامش کمک کرده است. می توانیم ...
هزار کار می توانیم بکنیم در این فصل دل انگیز، اما هیچ وقت نمی توانیم بپرسیم چه کسی مسئول رسیدگی به وضعیت کارت خواب هاست؟ چه کسی باید سر و سامانی به این شرایط اسفبار بدهد. نمی توانیم بپرسیم مگر کار کودکان ممنوع نیست؟ مگر آنها نباید درس بخوانند؟ نمی توانیم بپرسیم این همه برج که در چشم به هم زدنی سر به فلک می کشند، برای چه کسی ساخته می شوند و چرا نباید در کنار این همه خوشبختی سقفی محکم برای آدمهایی که پول خرید یک پنت هاوس ندارند، وجود داشته باشد. چرا باید شعار عدالت اجتماعی بدهیم و بعد فکر کنیم با حلوا حلوا کردن دهان شیرین می شود.
نمی توانیم ...
بسیاری از این سوالها را نمی توانیم بپرسیم. شاید هم نمی خواهیم بپرسیم. ترجیح می دهیم همه حس انسان دوستیمان را جمع کنیم برای جشن عاطفه ها و همه خیرخواهی مان را تبدیل کنیم به چند پول خرد یا اسکناس پاره ای که به صندوق صدقات می اندازیم. البته که این طور بهتر است. می توانیم شانه هایمان را بالا بیاندازیم و از سر بی حوصلگی بگوییم به ما چه.
 
غم نان
کاش بدانی غم نان یعنی چه
یعنی آدم به تب گندم از ایمان افتاد
آدم آن روز که دستش به دهانش نرسید
از خدا دست کشید و پی شیطان افتاد
 
میثم قاسمی